چند پارتی(درخواستی)p{end}
P3
+هیونجینننن بس کننن خواهش میکنم!
_چجوری میتونم بس کنم ها تو با این دردت چجوری کنارررر میومدی هااا تو....
با کوبیده شدن لبات به لباش حرفش تو دهنش موند تو با ولع میبوسیدیش ولی هیونجین تو شوک بود!
ازش جدا شدی و به چشاش زل زدی!
+این باور نکردنی نه؟هه
مکث کوتاهی کردی و دوباره لب زدی..
+اره من عاشقت شدم هیونجین حتا موقعی که زیرت میمردم!
+حتا موقع قلدر کردنات هم روانیت بودم یه روانیم نه؟
با تندی تورو دوباره به دیوار چسبونده و اینبار اون سر بوسه رو باز کرده بود جوری میبوسید
انگار که..
هیونجین دو ماه پیش مرده!
انگار که..
اونم تموم مدت عاشقت بوده!
انگار که..
چندین ساله منتظرت بوده!
انگار که..
خیلی عمیق و با عشق میبوسیدت بعد از چند دقیقه ای به دلیل نفس کم آوردنت به زور ازت جداش کردی...
+وایسا..نمیتونم نفس بکشم..
با بی حالی و کلافگی لب زد؛
_دیگه نمیتونم تحمل کنم!
و دوباره محکم لباشو به لبات رسوند خیلی محکم میبوسیدت جوری که حتا نمیتونستی همکاری کنی دستاشو نوازش وار به کمرت کشید و از هم بعد از چند دقایقی نفس افتادین و از هم جدا شدین..
خندیدی و به چشاش خیره شدی ولی اون با بغض جوابتو داد..
_ا.ت میدونم خیلی گستاخیه که اینو ازت بخوام ولی بهم یه شانس میدی تا برات جبرانش کنم فرشته ام؟
خندیدی و آروم لب زدی:اره میدم..
با شنیدن رضایت از دهنت محکم تورو به تنش چسبوند و دور دستاش حصارت کرد..
_عاشقتم ا.ت:)
+منم..
The end . . .
+هیونجینننن بس کننن خواهش میکنم!
_چجوری میتونم بس کنم ها تو با این دردت چجوری کنارررر میومدی هااا تو....
با کوبیده شدن لبات به لباش حرفش تو دهنش موند تو با ولع میبوسیدیش ولی هیونجین تو شوک بود!
ازش جدا شدی و به چشاش زل زدی!
+این باور نکردنی نه؟هه
مکث کوتاهی کردی و دوباره لب زدی..
+اره من عاشقت شدم هیونجین حتا موقعی که زیرت میمردم!
+حتا موقع قلدر کردنات هم روانیت بودم یه روانیم نه؟
با تندی تورو دوباره به دیوار چسبونده و اینبار اون سر بوسه رو باز کرده بود جوری میبوسید
انگار که..
هیونجین دو ماه پیش مرده!
انگار که..
اونم تموم مدت عاشقت بوده!
انگار که..
چندین ساله منتظرت بوده!
انگار که..
خیلی عمیق و با عشق میبوسیدت بعد از چند دقیقه ای به دلیل نفس کم آوردنت به زور ازت جداش کردی...
+وایسا..نمیتونم نفس بکشم..
با بی حالی و کلافگی لب زد؛
_دیگه نمیتونم تحمل کنم!
و دوباره محکم لباشو به لبات رسوند خیلی محکم میبوسیدت جوری که حتا نمیتونستی همکاری کنی دستاشو نوازش وار به کمرت کشید و از هم بعد از چند دقایقی نفس افتادین و از هم جدا شدین..
خندیدی و به چشاش خیره شدی ولی اون با بغض جوابتو داد..
_ا.ت میدونم خیلی گستاخیه که اینو ازت بخوام ولی بهم یه شانس میدی تا برات جبرانش کنم فرشته ام؟
خندیدی و آروم لب زدی:اره میدم..
با شنیدن رضایت از دهنت محکم تورو به تنش چسبوند و دور دستاش حصارت کرد..
_عاشقتم ا.ت:)
+منم..
The end . . .
۳۵.۰k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.